کوتاه ولی خواندنی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 18 تير 1392
بازدید : 804
نویسنده :

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.

خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.
اما در مورد من چی؟...
من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
"هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"




مطالب مرتبط با این پست :

آخرین اخبار فیروزآباد را در اینجا دنبال نمایید و نظرات خود را با ما مطرح نمایید.

نظر شمل در مورد تشکیل شورای محل چیست؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 327614
تعداد مطالب : 212
تعداد نظرات : 418
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com